مجد313

ساخت وبلاگ

فردی که معلول به دنیا می آید و با سختی زندگی می کند، چه جایگاهی در آن دنیا دارد و کسی که از او پرستاری می کند، در نزد خدا چه جایگاهی دارد؟

پاسخ

در روایات آمده است، این افراد اگر اهل ایمان باشند، هم در برزخ و هم در قیامت به صورت نورانی و زیبا ظاهر می شوند و خداوند به خاطر تحمل این نقیصه، آنها را مورد فضل و کرم ویژه خود قرار می دهد. لذا باید در طی این مسیر صبر را فراموش نکنند و اطرافیان آنها در خدمت به آنها از خصیصه صبر کمک جویند.

امیر مؤمنان در مورد صبر فرموده اند: «وَعَلَیکمْ بِالصَّبْرِ فَاِنَّ الصبر مِنَ الاِیمانِ کالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ وَلا خَیرٍ فی جَسَدٍ لا رَأسَ مَعَهُ وَلا فی ایمانٍ لا صَبْرَ مَعَهُ، ایمان بی صبر و استقامت، بسان تن بی سر است که به صورت یک لاشه غیر مفید در می آید.[1] اهمیت صبر چنان است که ائمه اطهار (ع) به واسطه صبر عظیمشان و عزم استوارشان به مقام شامخ ولایت و امامت نایل شدند «و جَعلَنا مِنهُم ائمّهً یهدونَ بأمرنا لما صَبَروا»[2] در واقع ریشه امامت و رهبری صبر است). از طرف دیگر این نقص عضو هم برای خود آنها هم برای اطرافیان آنها مسلما یک امتحان ویژه الهی است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما من قبض و لا بسط الا و لله فیه مشیه و قضاء و ابتلاء؛[3] هیچ گرفتگی و هیچ گشایشی نیست، مگر اینکه خدا در آن، خواست و حکم و آزمایش را قرار داده است.

اسلام نه تنها این گروه را از انجام یک رشته تکالیف معذور شمرده است، بلکه جامعه را به یاری این گروه دعوت نموده است. اینک برای آشنائی با چنین دعوت، یک رشته احادیثی را متذکر می شویم.

قال رسول الله (ص): «مَنْ اَعاَن ضَعیفاً فی بَدَنِهِ، علی اَمْره اًعانَهُ اللهُ عَلی اَمْره، وَ نَصَبَ لهُ فی القیامَهِ مَلائکه یعینونَهُ عَلی قَطْع تلک الاهوال و عُبورِتلک الْخنادق منِ النار، حَتّی لا یصیبَه مِن دُخانها، و علی سمومها و علی عبورِ الصراطِ الی الجَنَّهِ سالماً آمِناً وَ مَنْ اَعانَ ضعیفاً فی فَهْمِهِ وَ مَعْرِفَتَهِ، فَعَلَّمُه حُجَّتَه علی خَصْمِ الدینِ طُلابِ الباطِلِ، اَعانَه اللهُ عِندَ سَکراتِ الْموتِ علی شَهَادَهِ اَن لااِله الا اللهُ وَحْدَهُ لا شریک لَهُ و انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوله واْلاقِرار بما یتصل بهما وَالاعِتقادِ لَهُ حَتَّی یکونَ خُروجُهُ مِن الدّنیا وَ رُجُوعُه اِلَی اللهِ عَزَّوجَلَّ عَلی اَفْضّلِ اَعمالِهِ وَ اَجَلِ اَحوالِهِ، فَیحیی عِندِ ذلک بروح و ریحان وَ یبشرُبِانَّ رَبَّه عَنْهُ راض وَ عَلیه غَیرُ غَضبان[4]

پیامبر گرامی (ص) فرمود: کسی که ناتوان و معلولی را در کارهایش یاری دهد، خداوند او را یاری کند و در روز قیامت بر او فرشتگانی می گمارد که او را از خطرات منازل آخرت محافظت می نمایند و او را سالم به بهشت می رسانند. کسی که فرد ناتوانی را در فهم مطلبی یاری دهد و دلائل آئین او را بر ضد دشمنان تعلیم دهد خداوند او را در سکرات مرگ بر ادای شهادتین یاری می نماید، و رفتن او از این دنیا و بازگشت وی به سوی خدا را با بزرگترین اعمال همراه می سازد و به او بشارت خوشنودی خداوند داده می شود». جمله «مَن اَعانَ ضَعیفاً فی بَدَنِهِ...» مربوط به پرستاری از بیماران و امثال آن است. جمله «من اَعان ضعیفاً فی فَهْمِهِ...» مربوط به کمک های تعلیمی است که طبعا کمک به افراد استثنائی و عقب مانده را نیز در برمی گیرد.

در حوادث زندگیِ آیت الله بهاء الدینی آمده است روزی در مکه مکرمه وی به محضر امام زمان (ع) شرفیاب می شود در آن جلسه امام عصر نسبت به یکی از شیعیان ابراز خوشحالی می کنند. آیت الله بهاءالدینی چند روز بعد جریان را به آن مؤمن گزارش می دهد و علت را از او جویا می شود؛ وی می گوید: من کار خاصی انجام نداده ام، فقط مادرم از کار افتاده است و خودم شخصا کار رسیدگی به او را متقبل شده ام.[5]

به این دو حدیث شریف در مورد مراقبت از معلولین توجه کنید:

پیامبر(ص) فرمود: «من سعی لمریض فی حاجه قضاها او لم یقضها، خرج من ذنو به کیوم ولدته ولدته امه؛ هر کس در براوردن نیاز بیماری بکوشد چه آن را برآورد وچه نتواند آن را برآورده کند، از زیر بار گناه خویش بیرون می رود مثل آن روز که از مادر خویش زاده شده است.»[6] 

شما خواننده عزیز توجه دارید رسیدگی به بیمار آنچنان فضیلت دارد که اگر هم انسان نتواند آن را برآورده کند ثوابی آن چنان عظیم در روایت بالا برای آن ذکر شده است. معلوم است توجه به معلولی که دائما در حال نوعی مریضی جسمی به سر می برد چقدر در درگاه خداوند ارزش دارد.

در کتاب شریف کافی آمده است: مرازم نقل کرد با محمد بن مصادف همسفر شدم چون به مدینه وارد شدیم بیمار شدم. او در این مدت به مسجد می رفت و مرا تنها می گذاشت. از این کار به مصادف گلایه کردم او هم جریان را به امام صادق گزارش داد امام فرمود: نشستن تو نزد او از نماز خواندنت در مسجد پیامبر بالاتر است.[7]

در پایان مطلبی از شهید مطهری در مورد بلاها و گرفتاریها اورده می شود امید است مورد استفاده واقع شود:

آیا این چیزهایی که موجب آزمایش بشر است خیرند یا شر؟ ممکن است چیزی به ظاهر خیر باشد یعنی نعمت باشد و ممکن است چیزی شر باشد یعنی بلا باشد ولی عمده این است که انسان در مقابل آن چیزی که موضوع امتحان اوست چه عکس العملی نشان می دهد. ممکن است عکس العمل انسان درباره نعمت و بلا به گونه ای باشد که هر دو برای او نعمت بشود و ممکن است عکس العمل او در برابر نعمت و بلا به گونه ای باشد که هر دو برای او نقمت شود. این است که نباید هر چیزی را که مایه امتحان انسان است بد دانست بلکه باید آن را خوب دانست. امتحان های الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاریها [کمال یابد]. گرفتاری در نعمت یک جور گرفتاری است و گرفتاری در نقمت جور دیگر است.

همه چیز برای این است که انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد کند. انسان در دنیا نیامده که از کنار نعمتها و از کنار بلاها و گرفتاریها بگذرد، بلکه آمده است در دریای نعمتها و در دریای گرفتاریها خودش را بیندازد و سالم بیرون بیاید. اگر کسی در عمرش اساسا خودش را در بلایا و مصائب و سختیها قرار ندهد و همیشه از کنار آن بگذرد، هرگز چیزی نمی شود. اگر کسی هم اساسا دستش به نعمت نرسد کمالی که در این دنیا باید پیدا کند، پیدا نمی کند.

کمال انسان به این است که در دنیا، هم با نعمتها و هم با شدتها هرچه بیشتر درگیر شود و از این درگیری آزاد بیرون بیاید. در مورد ابتلاها حدیثی هست از امام صادق علیه السلام که می فرمایند: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا»[8] 

یعنی خدای متعال آنگاه که بنده ای را دوست بدارد او را در دریای بلا فرو می برد. غت، فرورفتن در آب است، تشبیه به فرورفتن در آب شده است.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند، وقتی وارد منزل او شدند مرغی را دیدند که در بالای دیوار تخم کرد و تخم مرغ نیفتاد یا افتاد و نشکست. رسول اکرم در شگفت شدند. صاحب خانه گفت: آیا تعجب فرمودید؟ قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است به من هرگز آسیبی نرسیده است. رسول اکرم برخاستند و از خانه آن مرد رفتند، گفتند کسی که هرگز مصیبتی نبیند، مورد لطف خدا نیست.[9]

از حضرت صادق (ع) روایت شده است که: «ان اشد الناس بلاء الانبیاء، ثم الذین یلونهم، ثم الامثل فالامثل»[10] پر گرفتاری ترین مردم انبیاء هستند، در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند، و سپس هر کس که با فضیلت تر است به ترتیب از بالا به پایین (گرفتاری او بیشتر است). بلا از برای دوستان خدا لطفی است که سیمای قهر دارد، آنچنانکه نعمتها و عافیتها برای گمراهان و کسانی که مورد بی مهری پروردگار قرار می گیرند، ممکن است عذابهایی باشند اما به صورت نعمت، و قهرهایی به قیافه لطف. از این رو است که وقتی خدا نسبت به بنده ای از بندگانش لطف مخصوصی دارد او را گرفتار سختیها می کند.

جمله معروف البلاء للولاء مبین همین اصل است. در حدیثی از امام باقر (ع) آمده است که: «ان الله عز و جل لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهله بالهدیه من الغیبه»[11]. خدا از بنده مؤمنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهداء می نماید همانطوری که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می فرستد.[12]

برای مطالعه بیشتر:

1- عدل الهی استاد مطهری؛

2- اصول کافی بخش قضای حاجت مومن؛

3- بیست گفتار شهید مطهری مبحث شداید و گرفتاری ها.

پی نوشت ها:

[1] نهج البلاغه، 168/ 3/ ط عبده.

[2] سوره سجده، آیه 24.

[3] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص 152.

[4] بحارالانوار، 21/ 75.

[5] کتاب سیری در آفاق به نقل از استاد حیدری کاشانی.

[6] الامالی، ص 517.

[7] کافی، ج 4 ص 545.

[8] بحارالانوار، ج 15، جز اول، ص 55.

[9] بحار الانوار، ج 15، جزء اول ص 56.

[10] بحار الانوار، ج 15، جزء اول ص 53.

[11] الکافی، (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 255.

[12] عدل الهی، ص 185.

وبلاگ فرهنگی ولایی مجد313...
ما را در سایت وبلاگ فرهنگی ولایی مجد313 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majd313o بازدید : 134 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1400 ساعت: 22:07